بیدل؛ آسان یا دشوار!
بیدل آنقدرها دشخوار نیست که آن را بوسید و کناری نهاد و آنقدرها هم ساده نیست که بتوان بهآسانیاش دریافت. این روزها مقالهای درخصوص شعر بیدل به دستم رسید که خواندن آن، علامت سؤالهای زیادی را در ذهنم باعث شد. مثلا نوشته بودند:
فرصتانشایان هستی گر تکلف کردهاند
سکته، مقداری در این مصرع توقف کردهاند
درحالیکه صورت درست ترکیب، «سکتهمقداری» در مفهوم «به اندازة یک سکته» است. ساختن ترکیباتی با «مقدار» برای نشاندادن اندازه، در شعر بیدل بیپیشینه نیست:
نیست چون آیینة دل پردة ناموس حسن
شیشهمقداری به یاد آن پریزادم دهید
و:
یارب از پرتو دیدار نگردد محروم
محفل حیرت ما آینهمقداری هست
یا این بیت:
«ای ترددنسب! توکّل چند؟
جهدِ سرمایهای تأمل چند؟»
باز هم نویسنده ناآگاه بود که صورت درست ترکیب، «جهدْ سرمایه» است و بیدل با «سرمایه» نیز ترکیباتی خاص میسازد:
نفسسرمایهای، از لاف خودسنجی تبرّا کن
مبادا دل شود سنگ ترازوی گرانیها
و:
عدمسرمایهایم از دستگاه ما چه میپرسی؟
شرار نقد هستی یک نگاه واپسین دارد
درخصوصِ این موضوع، سخن بسیار توان گفت، اما روزگار به من آموخت سکوت شایستهتر است!